موضوع مجازات مرگ نخستین بار در داستان کوتاه «میان آری و خیر» از مجموعۀ غیرداستانی «پشتورو» (1937) که کامو در سن 22 سالگی نوشت، مطرح میشود. در این داستان راوی میگوید که باید از مجازات مرگ در لفافه بلکه به گونهای شفاف و قاطع بدون لفاظیهای مرسوم، سخن گفت: «کسی داستان برای ما تعریف نکند، کسی دربارۀ محکوم به مرگ نگوید که دِینش را به جامعه ادا میکند، بلکه بگوید گردنش زده میشود. ممکن است این سخن در ظاهر چیزی نباشد، اما تفاوتی در آن هست».
در رمان «طاعون» (1947) نیز به تیرباران محکومی اشاره میشود و ژان تارو، همسایۀ دکتر ریو، نطقی علیه مجازات مرگ ایراد میکند و آن را با جنایت یکسان میداند. سرانجام در سن 44 سالگی، دوسال و نیم قبل از مرگش، کامو در کتاب «تأمل دربارۀ گیوتین» به گونهای مستدل و قاطع نفرت خود را نسبت به مجازات مرگ بیان میکند. این اثر نخستین بار در سال 1957 و در مجلۀ «ل نوول روو فراسر» به چاپ رسید؛ اما در آن زمان بر خلاف انتظار باب هیچ بحثی را باز نمیکند.
به عقیدۀ کامو، جامعه و حکومت جلاد را به مقام موجودی مقدس ارتقاء دادهاند. قاضی مجاز نیست در مورد مرگ و زندگی انسان تصمیم بگیرد، مگر آنکه خود کاملاً پاک و از گناه مبری باشد، چیزی که البته ناممکن است. کامو میگوید: «چون معصومیت امر مطلقی نیست، پس قاضی هم فرد کامل و معصومی محسوب نمیشود».
این حس مسئولیت و گناه مشترک، تقریباً به شکلی مستقیم یا تلویحی، در همۀ آثار کامو به چشم میخورد و خواننده و پژوهشگر را به یکی از مفاهیم کلیدی اندیشۀ او، یعنی حس همبستگی رهنمون میسازد. غالباً گفته میشود که شخصیتهای کامو درگیر نوعی دوراهی یا دوگانگیاند، دو حالت یا قطب مخالف که در عین تضادگویی در کنار هم وضعیت و سرنوشت بشر را در جهان امروز ترسیم میکنند: انزوا یا «جداافتادگی» و «همبستگی».
این کتاب تأملات آلبر کامو است دربارۀ مجازات اعدام. او در این کتاب بهنحوی مستدل و قاطع نفرت و عصیان خود را نسبت به مجازات مرگ بیان میکند. بهباور کامو انسان نه گناهکار است و نه بیگناه. امّا چون معصومیت امر مطلقی نیست، قاضی هم فرد کامل و معصومی محسوب نمیشود. از اینرو مجاز نیست در مورد مرگ و زندگی انسان تصمیم بگیرد مگر آنکه خود کاملاً پاک و از گناه مبری باشد، چیزی که البته ناممکن است. حق زیستن، حق طبیعی همۀ انسانهاست، حتّی بدترین آنها. پستترین جنایتکاران و بینقصترین قضات در این زمینه برابرند و به یک میزان نگونبخت و همبستهاند. حکم مرگ تنها همبستگی بیچونوچرای انسانها را از بین میبرد، همبستگی در برابر مرگ.